مدخل:
اقبال لاهوری از اندیشمندان بزرگ مسلمانی است که با فرهنگ مخرب غربی به مقابله برخاست. مسأله غرب ستیزی در نوشتهها و سرودههای اقبال به فراوانی مشاهده میشود. بطوری که صرف نظر از نامهها و نوشتههای وی، حدود دو سوم کلام منظوم اردو و فارسی او به غرب ستیزی ارتباط دارند؛ از این رو غرب ستیزی در اقبال شناسی، موضوع بسیار گسترده و مفصلی است. بزرگترین اثر غرب ستیزی او به فارسی، مثنوی «چه باید کرد ای اقوام شرق» است. اقبال، برخلاف برخی مصلحان، فقط به غرب معاصر نمیتازد، بلکه غرب را حتی از عصر افلاطون و ارسطو نقد میکند.
ستیزهجویی اقبال با غرب:
شرایط اجتماعی و سیاسی مسلمانان در دورانی که اقبال در آن میزیسته، حکایت از تسلط سرمایهداران غرب بر ملل مسلمان دارد. چنین شرایطی در شکلگیری اندیشههای اقبال به خصوص غربستیزی او مؤثر بوده است. با مطالعه اطلس جغرافیایی کشورهای اسلامی، با رنج درونی اقبال به خوبی آشنا میشویم. در آن دوران افغانستان با سربازان مهاجم انگلیس مشغول مبارزه بود. الجزایر و سوریه در اشغال فرانسه، اندونزی در اشغال هلند، قسمت شمال ایران زیر نفوذ روس و قسمت جنوبی آن تحت سلطه انگلیس، کشور عراق اسماً تحت حکومت عثمانی و رسماً در اشغال نیروی انگلیسی بود. و بسیاری از دیگر کشورهای مسلمانان نیز در اشغال استعمارگران بود. اقبال یکی از علتهای استعمار مسلمانان را، استعمارگری غربیان میدانست، و از این رو پیوسته با این اندیشه به مبارزه برمیخاست.
اقبال با سفر به اروپا از نزدیک با زندگی و فرهنگ اروپایی آشنا شد. در نظر او فرهنگ غرب با جداسازی و تفکیک دو حوزه زندگی انسان یعنی زندگی مادی و زندگی روحانی، از جنبه روحانی آن چشم بسته و تنها به جنبه مادی آن پرداخته و در دنیاپرستی و مادیات غوطهور شده است. اقبال که با آیین و راه و رسم زندگی اسلامی آشنا بود، راه رسیدن به کمالات را در صفای روح و باطن میدانست. او معتقد بود که غربیان با پیشرفت تکنولوژی نه تنها به کمالات انسانی نایل نیامدهاند بلکه خود و جهان خویش را از لحاظ فرهنگ، اجتماع و سیاست به نابودی و هلاکت کشاندهاند.
چون ستیزهجویی اقبال با غرب در سراسر منظومههای وی با تعبیرهای گوناگون آمده و این منظومهها در طول سالیان دراز سروده شده میتوان گفت که ستیزه جویی با غرب انگیزه قطعی او بوده است. اقبال بر غرب میتازد نه بر غرب معاصر بلکه از غرب دو هزار و سیصد سال پیش تا کنون. اقبال غرب معاصر خود را پیش از غرب قدیم به باد انتقاد میگیرد و آن را مسبب ویرانی جهان معاصر میداند.
برای اینکه بدانیم چرا اقبال چنین به غرب میتازد باید به اوضاع و احوال زمانه او مراجعه کنیم. او شاهد اشغال بسیاری از کشورهای اسلامی و جنگ جهانی اول بود. او عناصر خوب فرهنگ غرب را میستود ولی اجزای زشت و زیانآور آن تمدن را با لحن شدید مورد حمله قرار میداد. وی معتقد است که باید نظام غرب زیر و زبر شود و در عین حال او به مسلمانان توصیه میکند که علوم و فنون پیشرفته غربیان را فرا گرفته ولی آداب و سنن اجتماعی فرسوده آنان را تقدیس ننمایند. البته اقبال راه کار عملی درخصوص اینکه شرق عقب مانده چگونه میتواند با غرب بستیزد و چگونه اشترانش را از حوض خود براند ارائه نکرده است.
ستیزهجویی اقبال با غرب در سراسر منظومههای وی با تعبیرهای گوناگون آمده و این منظومهها در طول سالیان دراز سروده شده میتوان گفت که ستیزه جویی با غرب انگیزه قطعی او بوده است.
دکتر محمد بقایی (ماکان) (مؤلف مجموعه 24 جلدی بازشناسی افکار و آثار اقبال) در پاسخ به این سؤال که موضع اقبال در برابر غرب چگونه است؟ آیا اقبال غرب را کاملاً رد میکند؟ گفت: اقبال غرب را رد نمیکند بلکه میگوید من هم شرقی هستم و هم غربی مقصودش هم از این حرف این است که از آگاهیها و دانش هر دو جهان استفاده میکند. ستیزی که او با غرب دارد از نوعی است که خود اندیشمندان غرب هم با بخش قابل انتقاد مدنیت غرب دارند که آن را برای اخلاق انسانی مضر میدانند. و گرنه اقبال دستاوردهای علمی غرب را میستاید و بزرگترین آرزویش برای دنیای شرق این است که مردم شرق از این منظر به مرتبه غرب برسند.
دکتر بقایی در پاسخ به این سؤال که مواضع منفی اقبال نسبت به غرب بیش از مواضع مثبت اوست؟ گفت: او البته غرب را مورد انتقاد قرار میدهد به جهت آنکه غرب در جایی قابل نقد کردن است. اقبال از آنجا که موضوعات قابل تمجید غرب را مطرح نمیسازد این گونه به نظر میرسد که او بیشتر غرب ستیز است. حال آنکه دیدگاههای او متوجه زمینههای قابل انتقاد فرهنگ و مدنیت غرب است.
نفی سلطه استعمار:
یکی از اصول اساسی در اندیشه و افکار اقبال نفی هرگونه سلطه بر انسان به خصوص انسان مسلمان میباشد. اقبال به عنوان یک اندیشمند مسلمان که به مقام جانشینی و خلیفه الهی انسان عقیده دارد، چگونه میتواند تسلط استعماری و استبدادی گروهی بر گروه دیگر را تحمل کند. اولین تهاجم اقبال به استعمار انگلیس است. او میگوید: «به نام یک مسلمان هر فرد وظیفه دارد بندهای استثمار انگلیس را بگسلد و به سلطه آنها خاتمه دهد.» اقبال از طرح پیشنهادی کمیسیون سلطنتی دولت انگلیس در مورد تقسیم فلسطین بسیار ناراحت میشود و در جلسه حزب مسلم لیگ بیانیهای را که خود صادر کرده و علیه دخالت انگلیس در کشورهای اسلامی است قرائت میکند: «تصمیمات سرمایهداری انگلستان در رابطه با کشورهای اسلامی شرق هرگز تا این حد بر ملا نشده بود که گزارش کمیسیون سلطنتی آن را رسط کند. این فقط یک حیله سیاسی بود که فلسطین را وطن یهود بسازند. امپریالیسم انگلستان خیال داشت در اماکن مقدس مسلمانان جایی برای خود بیابد.»
دیدگاه دکتر شریعتی درباره غرب ستیزی اقبال:
دکتر شریعتی در کتاب «اقبال؛ معمار تجدید بنای تفکر اسلامی» درباره ستیزهجویی اقبال با غرب میگوید: اقبال رفت به اروپا و به عنوان یک فیلسوف در اروپا تجلی کرد و مکتبهای فلسفی اروپا را شناخت و شناساند و همه اقرار کردند که یک فیلسوف قرن بیستم است اما تسلیم غرب نشد، غرب را تسخیر کرد، و با یک اندیشه انتقادی و یک قدرت انتخاب در قرن بیستم و در تمدن غربی زیست و در برابر مولوی که شیفته او و مرید او هم هست تا جائی است که با ابعاد اصیل دیگر روح اسلامی مغایر نیست.
اقبال در میان دو پایگاه متعصب و یک چشم افراطی و تفریطی که در جامعههای آسیایی و افریقایی که در برابر غرب موضع گرفتهاند، پایگاه سومی را اعلام میکند. آن دو پایگاه، یکی معتقد است که به قول تقیزاده و میرزا ملکمخانهای ما «از فرق سر تا ناخن پا فرهنگی شویم» و نمیتوان در برابر غرب به انتخاب دست زد... باید آن را یکجا و دربست پذیرفت و هرچه را در میان ما با آن مغایر است یکجا و دربست دور ریخت.
برخی نیز آن سو افتادهاند و با هرگونه اخذ و اقتباس از غرب دشمنی میورزند. این فکر «طرح یکجا و دربست غرب» با همه مظاهر تمدن و فرهنگش حتی در میان جناحهائی از مردم چین، ژاپن و بخصوص خاخامهای یهودی وجود داشته و دارد.
ابتدا به تحلیل وضع فکری و انتقاد از بینش و شیوه زندگی و تمدن و فرهنگ شرقی و غربی میپردازد که: شرق حق را دید و عالم را ندید، غرب عالم را بدید از حق رمید. و سپس اعلام میکند که تسلیم در بست به تمدن فرنگی هم ذلت و بردگی شرق است و هم از دست دادن آنچه شرق داراست و انسانیت بدان محتاج است.
اقبال میگوید: برخلاف متفکران مشکوکی که میگویند نمیتوان علم و صنعت غربی را گرفت و فرهنگ و اخلاق و روابط اجتماعی و شیوه زندگیاش را کنار زد، نه تنها میتوان چنین کرد بلکه باید چنین کنیم .... پیام اقبال این است که آتش خویش را در دلهایمان برافروزیم و روح ایمان و عرفان و آن عشق بزرگ انسانپرور را دوباره در جانهایمان مشتعل سازیم تا با روح هستی و معنی جان و راز طبیعت و هدف نهایی وجود، آشناتر گردیم و در اوج قدرت و موفقیت و رفاه مادی و صنعتی همچون اروپا به بنبست و پوچی و سیاهاندیشی و پریشانی ایمان و گمراهی اندیشه دچار نشویم و مذهب را در خویش نیرو دهیم تا به قدرت او بر خویش تسلط یابیم. ......... و هم علم و تکنیک پیشرفته و منطق زندگی جهان غرب را بگیریم تا بر عالم تسلط یابیم و طبیعت را مسخر خویش سازیم و به یاری این دو بر فقر و ضعف و عوامل قاهر طبیعت چیره گردیم و با بینیازی از خواستهای مادی خویش که بدست علم و تکنیک جدید ممکن است راه تکامل معنوی و حقیقت جوئی و پیشرفت نوع انسانی را سبکبارتر و سرمایهدارتر ادامه دهیم.
اقبال به عنوان یک اندیشمند مسلمان که به مقام جانشینی و خلیفه الهی انسان عقیده دارد، چگونه میتواند تسلط استعماری و استبدادی گروهی بر گروه دیگر را تحمل کند.
دیدگاه شهید مطهری درباره غربستیزی اقبال:
بنا به گفته شهید مطهری اقبال در خصوص پرهیز مسلمین از تقلید غرب میگوید: آنها که چشمشان از تقلید و بردگی کور شده است نمیتوانند حقایق بیپرده را درک کنند. این فرهنگ و تمدن نیم مرده اروپایی چگونه میتواند کشورهای مسلمان را حیات نوین بخشد هنگامی که خود بر لب گور رسیده است. همچنین میگوید: برجسته نمودن تاریخ جدید، سرعت عظیمی است که جهان اسلام با آن سرعت از لحاظ روحی در حال حرکت به طرف مغرب زمین است ..... ترس ما تنها از این است که ظاهر خیره کننده فرهنگ اروپایی از حرکت ما جلوگیری کند و از رسیدن به ماهیت واقعی آن فرهنگ عاجز بمانیم.
شهید مطهری درباره غرب ستیزی اقبال میگوید: از جمله مزایای اقبال این است که فرهنگ غرب را می شناخته است و با اندیشههای فلسفی و اجتماعی غرب آشنایی عمیق داشته تا آنجا که در خود غرب به عنوان متفکّر و یک فیلسوف به شمار آمده است. دیگر اینکه با همه آشنایی و شناسایی فرهنگ غرب، غرب را فاقد یک ایدئولوژی جامع انسانی میدانسته است. برعکس معتقد بوده است که مسلمانان تنها مردمی هستند که از چنین ایدئولوژی برخوردار و بهرهمندند. لهذا اقبال در عین دعوت به فراگیری علوم و فنون غربی، از هر گونه غربگرایی و شیفتگی نسبت به «ایسم» های غربی، مسلمان را بر حذر میداشت.